وداع با ماه مبارک رمضان
پایانِ مهمانی و دیگـر فـرصتی نیست دل کندن از این سفره کار راحتی نیست از خـوب هایِ خوب تا بـدهـایِ بد را قلباً پذیرفـتی و گـفـتی: دعوتی نیست! در سجدههایِ شکر چشمانم پُر از اشک دل بردن از چشم تو هم بد عادتی نیست وقتِ اذان افـتـاد سـمـت مـن نـگـاهـت داری هوایم را و جایِ حسرتی نیست ذکـرِ «لکَ صمتُ» دم افـطـار یعنی؛ «أنت إلهی» پس به شیطان رغبتی نیست از استجابت های تو بعـد از شبِ قدر؛ میگردم و در دست هایم حاجتی نیست «ألغوث» هایم نذرِ «خلصنا من ٱلنار» جوشن به تن دارم! خیالِ وحشتی نیست آوردم و بخـشیدی و شـرمنـده کـردی در اینکه «غفّار ٱلذنوبی» صحبتی نیست شرمندهام پس خط بزن با دست رحمت هرگونه عصیان را اگر که زحمتی نیست! |